loading...
والپیپر زیبا
aghaye_x بازدید : 954 دوشنبه 04 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

اندر حکایت تلاش کردن جوان برای ازدواج

  • اندر حکایت تلاش کردن جوان برای ازدواج

    ازدواج کردن این روزها برای جوانان تبدیل به معضل شده هست،بیکاری از یک سو و رواج فرهنگ و تفکرهای لاکچری در ذهن دختران وضعیت را وخیم کرده هست.

    ما که بچه بودیم و حالت ازدواج داشتیم، مادرمان می‌ گفت باید برات یکی را نامزد کنیم تا از این حالت به آن حالت تغییر کنی.

    ١- منتها ما که نامزد کردیم قصه شد و بابای دختره در نهایت ما را تأیید صلاحیت نکرد و دخترش را نداد.

    ٢- ما که از نامزدی خوشمان آمده بود، دوباره اعلام کاندیداتوری کردیم و باز نامزد کردیم. منتها دختره این‌بار قصه کرد و گفت تو نمی‌ تواني یک زندگی را بچرخانی، چون همۀ‌اش ‌داری دور خودت می‌چرخی.ما جواب دادیم نه پس، دور تو بچرخم، مفید هست؟ معلوم هست که باید دور خودم بچرخم چون زمین هم دور خودش می‌چرخد تا پیشرفت کند. متأسفانه دختره سطحی بود و من برای او زود بودم و من را درک نمیکرد.

    ٣- دفعه سوم که نامزد شدم، مسئله این جا بود که من خیلی زود می‌آمدم و دختره دوست نداشت؛ دختره هم میگفت این‌قدر زودآمدن هم مفید نیست و شاید تو به من اطمینان نداری و می‌ خواهی مچ من را بگیری.

    ٤- دفعه بعدی نامزدی‌مان به این علت به‌هم خورد که دختره یک خواستگار داشت که قبلا با هم عقد و ازدواج هم کرده بودند و داشتند با هم زندگی می‌ کردند. منتها من معتقد بودم خواستگاره، با خالی‌بندی دختره را گول زده.برای همین رفتم دادگاه شکایت کردم که دادگاه بعد از بررسی اظهارات من و شواهد موجود حق را به من داد، اما دو هفته هم گفت من را بستری کنند.

    ٥- یک‌دفعه هم من نامزد کردم، اما قضیه برای خودم خیلی جدی بود. چون دختره خواستگار چندان داشت، من هم رفتم اعلام کاندیداتوری کردم که از اول هم معلوم بود شایسته‌سالاری نیست و دختره به پسرپولداره که آقازاده هم بود بله را گفت.

    ٦- من اهل مادیات نیستم و به یک عرفان خاصی رسیدم که میتوانم کار نکنم و گشنه بمانم. شما حالا فکر کنید آدمی با این کمالات حیف نیست؟ ولی من با این که می‌دانستم حیفم و از سر همه ي زیادم پا شدم رفتم خواستگاری که نه بابای دختره رضایت داد، نه دختره.گرچه گفتند جواب رد ما چیزی از قابلیت‌هاي شما کم نمی‌ کند منتها چون اکثر از این که کارت مفید باشد، آدم خوبی هستی، مفید نیست که خودت را خسته کنی.

    ٧- یکبار هم همۀ به من می‌ گفتند تو شوهر بشو نیستی ولی من معتقد بودم اساسا معنای شوهری غلط هست. به‌همین‌علت اعلام کاندیداتوری کردم و با لگد و مشت توانستم دختره را از دست باباش بیرون بکشم و به دستش بیاورم. بعد هفت، هشت سال طوری دختره را خوشبخت کردم که خودش هم باورش نمی‌شد.

    چون توی تبلیغاتم قول داده بودم دختره با لباس سفید می‌ آید منزل من و با کفن سفید بیرون میرود. منتها هیشکی باورش نمی‌شد مدیریت من طوری باشد که دختره بعد از هفت، هشت سال کفن سفید بپوشد. طفلک.

    ٨- با این‌ اوصاف من همه ي وقت حالت نامزدی و حالت ازدواج دارم و دست خودم نیست یعنی همۀ لذت زندگی برای من همان‌لحظه‌ای هست که میروم خواستگاری همان لحظه‌ای که همه ي تلویزیون‌ها عکس من را نشان میدهد. من عشق خواستگاری‌ام.دست خودم هم نیست. یک وقت دیدید از شما هم خواستگاری کردم یعنی برایم فرقی نمیکند خواستگاری از چی باشد.

aghaye_x بازدید : 805 دوشنبه 04 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

بهترین لحظات زندگی انسان به روایت طنز

  • بهترین لحظات زندگی انسان به روایت طنز

    به شما لحظات خوش و لذت بخش زندگی را معرفی می‌کنیم که هر کسی از بودن در آن لحظه کاملا احساس لذت می‌ کند. 

    ☺️۱ لحظه تحویل سال..!☺️

    ۲ لحظه عاشق شدن..!

    ☺️۳ لحظه ای تماس از کسی که دلتون براش تنگ شده…!☺️

    ۴ لحظه دادن آخرین امتحان..!

    ☺️۵ لحظه ای که به شخصی که دوسش دارین,
    نگاه کنین و ببینین اونم داشته به شما نگاه میکرده…!☺️

    6 لحظه ای که دوستایه قدیمی و خوبت رو ببینی و بفهمی
    هیچی بینتون تغییرنکرده…!!

    ☺️۷ لحظه ي لمس انگشتان نوزاد متولدشده..!!☺️

    ۸ لحظه ای از خواب بیدار شی و ببینی که هنوز وقت اضافه
    برای خوابیدن داری..!!

    ☺️۹ یه شبه قشنگ,,تو خیابون تنها قدم بزنی و خاطراته قشنگ
    و خوبت رو مرور کنی…!

    ده لحظه ای که تنهایی؛ یه پیام یا تماس از کسی که دوسش داری
    دریافت کنی..!

    ☺️۱۱ لحظه ای که حس کنی یه نفر واقعا به تو و کارت اهمیت میده…!!☺️

    ۱۲ لحظه ای که این رو میخونی و به این لحظاته مفید فکر می‌ کني
    و لبخند به لبت میاد..!!

    و این برترین لحظه برای منه که لبخند رو به لبت آوردم…
    خنده واقعا بهت میاد دوست من

aghaye_x بازدید : 765 دوشنبه 04 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

جوک های طنز و خنده دار برای کودکان

  • جوک های طنز و خنده دار برای کودکان

    برای اینکه خنده را روی لبان کودکان خود بیاورید می‌ تواند برای آنها جوک کودکانه تعریف کنید تا حسابی شا شوند و بخندند.بچه ها درود امروز هم با هم قراره حسابی بخندیم پس با من همراه باشید.

    تقویم:
    سخنران، ببخشید که چندان صحبت کردم. آخر من ساعت ندارم.
    یکی از مهمان ها گفت: ساعت نداری تقویم که داری.

    شباهت:
    معلم: امیر جان با حمید یک جمله بساز.
    امیر: شما چه قدرشبیه همید.

    امرار معاش و نویسندگی:
    سعید به دوستش محسن برادرت که برای زندگی به شهر دیگه رفته از چه راهی امرار معاش می کنه؟

    محسن، از راه نویسندگی.

    سعید چه می نویسد؟

    محسن: هر ماه به پدرم نامه می نویسد تا برایش پول بفرستد.

    پیش بینی ناهار و شام:
    یه روز کتابم و دادم به دوستم از صفحه 78 می شه فهمید شام قرمه سبزی داشتند از صفحه 104 هم می شه فهمید بعدشم انار دون کردند.

    انشا:
    معلم از دانش آموز خواسته که انشا درمورد یک مسابقه فوتبال بنویسد. همه ي مشغول نوشتن شدند جز یک نفر.

    معلم از او پرسید: چرا نمی نویسی؟

    دانش آموز جواب داد : نوشته ام.

    معلم دفتر وی را گرفت و نگاه کرد نوشته بود به دلیل بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد.

    منبع: tebyan.net

aghaye_x بازدید : 894 دوشنبه 04 اردیبهشت 1396 نظرات (0)

طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

  • طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    نوشته های خنده دار و طنز اخیر و روز برای شادی شما در آلبوم زیر آورده شده که می‌توانید ببنید و بخوانید و کلی خوشحال شوید.

    یه عدد بین 10 تا 20 گزینش کن 

    اون عدد رو با 32 جمع کن

    حاصل رو ضرب در 2 کن

    حاصل رو منهای 1 کن

    حالا چشماتو 5 ثانیه ببند.

    .

    .

    .

    همه ي جا تاریک شد. درسته؟ 

    اینو خودم درس کردم 

    ما اینیم دیگه!

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته هاي کوتاه اخیر و دیدنی

    امروز ۵۰ متر دنبال تاکسی دویدم.بعد راننده نگه داشت.

    گفت میخوای سوار بشی ؟؟

    .

    .

    .

    گفتم نه داداش فقط می خواستم بگم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم 

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته هاي اخیر

    کاشکی مانند این فیلما یه دختر پولدار عاشقم بشه

    .

    .

    .

    .

    بعد باباش بیاد بگه ۲۰۰ میلیون بهت میدم از زندگی دخترم برو بیرون

    منم با قلبی شکسته قبول کنم 

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    جوک طنز

    عاغاااا

    یه رفیق دارم خونشون روبروی تالاره

    هر شب میره وسط مجلس میرقصه

    خونواده داماد فکر میکنن فامیل عروسه

    خونواده عروس فکر میکنن فامیل داماده

    .

    .

    .

    دو تا پنجاهی شاباش میگیره

    شامشم میخوره میاد خونه

    آماده میشه برا شب بعد

    ماهی ۳ ملیون درامد

    هی بگید کار نیست

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته هاي خوشگل

    یه سلامی هم بکنیم به پول

    .

    .

    درود چرکو

    مارو نمی بیني خوشحالی؟؟؟

    خاک تو سرت

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    اخیر ترین طنز نوشته ها

    زن از شوهرش میپرسه:

    از چیه من خوشت میاد، صورت جذاب یا هیکل متناسبم؟

    .

    .

    .

    شوهره یه نکاهی به سرتا پاش میکنه و میگه:

    از اعتماد به نفست 

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته اخیر

    یه زن همۀ وقت} می بخشه و فراموش میکنه!

    ولی …

    .

    .

    .

    هیچ وقت نمیزاره تو فراموش کنی که بخشیده و فراموش کرده ..!

    درود بر بانوان غیورِ پدر در آرِ سرزمینم 

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته هاي کوتاه

    اﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ :

     ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟؟

    ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎ ﺑﮕﯿﻢ …!!!

    ﮔﻔﺖ : ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ …

    .

    .

    .

    .

    ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺍ؟

    ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺘﮑﻢ ﺯﺩ هنوزم نمیدونم چرا؟

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته هاي اخیر

    پیر زنی رفت داروخانه تا برای درد مفاصلش دارو بخره. . .

    .

    .

    صندوق دار داروخانه بهش گفت:

    خوشکل خانم امر بفرمایید…

    پیزنه فوری کمرشو راست کرد گفت:

    رژ لب می خواستم عزیزم….

    این هست قدرت کلمات

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته هاي طنز

    ﺷﺎﻡ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ، ﺍﻭﻥ

    ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯼ؟

    .

    .

    ﺯﺩ ﭘﺲ ﮐﻠﻪ ﺍﻡ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺑﺸﻘﺎﺏ !!

    ﻣﯿﮕﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟

    ﻣﯿﮕﻪ: ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺳﺮِ ﺧﺮﺕ ﮐﻨﻦ !

    ﺁﺏ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻢ ﻫﺴﺖ … ﺟﻮﺟﻪ ﺑﺨﻮﺭ بدبخت!!!! 

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته

    به بابام میگم 27سالم شده نمیخوای برام استین بالا بزنی

    .

    .

    .

    میگه: والا اگه کسی راضی بشه با تو ازدواج کنه استین که سهله با شورت میرم خواستگاری برات…!

    یعنی اینقد تو خونواده منو قبول دارن

    طنز نوشته های کوتاه و خنده دار -خنده بازار جالب

    طنز نوشته هاي کوتاه اخیر و دیدنی

    دختره ﺩﺍﺷﺖ ﺩﻭﻍ ﻭ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﻭ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﻣﯿﮑﺮﺩ

    ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯾﺎ ﭼﯿﻪ؟

    ﮔﻔﺖ ﺩﻭﻍ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﺭﻩ

    .

    .

    .

    ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﺨﻠﻮﻃﺶ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺁﺩﻣﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻪ؟

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 449
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 477
  • بازدید ماه : 2,574
  • بازدید سال : 26,323
  • بازدید کلی : 97,979